loading...
دانلود رمان
سعید امیدی بازدید : 323 جمعه 20 شهریور 1394 نظرات (0)

دانلود رمان نجابت من

نام رمان : نجابت من

نویسنده : د.غ کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : ۲۱٫۰ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۶ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۶ (APK)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

تعداد صفحات : ۹۱

خلاصه داستان :

نجابت من داستان دختری به نام ریحانه است که برای حفاطت از پاکدامنی و دختر بودنش یک کار بزرگ انجام داد . ریحانه کاری انجام داد که بعد مجبور شد بالاترین عذاب رو براش تحمل کنید . همچنین داستان یک مرده یک مرد که از مردانگی هیچ بوی نبرده .

 

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

با تشکر از د.غ عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

قسمتی از متن رمان :

توی تختم دراز کشیدم ودارم روی دیوار متنی که دیروز تویه کتا ب خوندم رو میکشم ..
انسان های بزرگ در باره عقاید سخن می گویند
انسان های متوسط در باره وقایع سخن می گویند
انسان های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند
انسان های بزرگ درد دیگران را دارند
انسان های متوسط درد خودشان را دارند
انسان های کوچک بی دردند
انسان های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
انسان های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
انسان های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
انسان های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
انسان های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
انسان های کوچک به دنبال کسب سواد هستند
انسان های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
از بیرون صدای جیغ میاد مثل اینکه همسایه هام با رییس دعواشون شده
این اتفاقات کار هرروزه ی خونه ی منه
اره خونه ی من همون زندانه
زندانی که حتی نمی دونم برای ورود بهش چه خطایی کردند
خدایا مگه خودت نگفته که حفط نجابت مهمه من فقط همین کاررو کردم چرا باید بخاطرش چنین تاوانی بدم
خدایاریحانه چه گناهی به درگاهت مرتکب شده که باید اینطوری عذاب بکشه خدایا خودت کمکم کن
همه چی ازروزی شروع شد که من تازه ۱ماه تویه شرکت مشغول بکار بودم توی رشته ی مورد علاقم یعنی تشکیل دکوراسیون داخلی من از بچگی عاشق دوتاکاربودم یکی بازیگری ویکی هم تزیین دکوراسیون وقتی دبیرستانی بودم خیلی دوس داشتم برم دبیرستان سوره و از اونجا به طور اکادمیک بازیگری رو دنبال کنم اما نشد.یعنی خانوادم اجازه ندادند.هه خنده داره کدوم خانواده .من هیچ ارزشی توی اون خونه نداشتم .همه ی زندگی خانواده ی من خواهرم رومینا بود .پدرم که کلا هیچ بودونبودم براش مهم نبود .مادرم اما حس دوگانه ای داشت .بین من و رومینا فرق نمی ذاشت .یعنی سعی میکرد که فرق نذاره .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 38
  • بازدید ماه : 316
  • بازدید سال : 1,409
  • بازدید کلی : 42,058